مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
پُر از سـتـارهٔ دانـش شـد آسـمـان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتـهسـت در مـیـان دلت به محضر تو همه هستههای علم شکافت خرد چـو گـوهـر دریای بیکـران دلت به اوج عقل تو هیچ عقل دیگری نرسد لـدن شـدهسـت به لطف خدا از آن دلت ابـان و جـابر و حـمران و ابن اعـینها کنـنـد کـسـب مــعـارف ز آسـتـان دلت ابوبـصیـر و بـریـد و سـدیـر و عـبدالله شـدنـد عــالـم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هر آنکـه با تو بـماند بـه دهـر گل بکند تــب بــهـشت بگـیـرد ز بـوسـتان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتم امـا مـرا تـو جـا بـده در کـنـج آشـیـان دلت فــدای تـو بـشـوم ای امــام بـیحـرمــم خــدا کـنـد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجازه میدهی یک گوشهای اشاره کنم ز غربـت تو بـگویـم من از زبـان دلت نه! بهتر است نگویم دگر ز کوفه و شام که پاره میشود از اسمشـان امان دلت |